فاطمه(سلام الله علیها) پارۀ تن پیامبر(صلی الله علیه و آله) بود و به گونهای شگفت، به پدرش وابسته بود.اما سرانجام عمر کوتاه بشری میان فاطمه(سلام الله علیها) و پدرش جدایی انداخت و فاطمه(سلام الله علیها) برای آخرین بار به رخسارپدرش نگاه کرد و با او وداع نمود. هنگامی که پیامبر(صلی الله علیه و آله) را به خاک سپردند چون سیل میگریست و میفرمود: چگونه دلتان راضی شد که بر روی پیکر پیامبر(صلی الله علیه و آله) خاک بریزید. آنگاه مشتی خاک از قبر پیامبر(صلی الله علیه و آله) برداشت و بر سرش ریخت و با اندوه ناله سر داد و نوحه سرایی کرد.مصیبتهایی بر من فرو ریخته که اگر بر روزها فرو میریخت روزها به تیرگی میگرایید و شب میشد.دوری پدر، فاطمه(سلام الله علیها) را در دریای اندوه غرق نموده بود اما گویی دشمنان دین و پیامبر(ص)، این غمها را کافی نمیدانستند.آنان چنان فاطمه(سلام الله علیها) را آزردند که هنوز هم صدای نالۀ فاطمه سلام الله علیها از کوچه های مدینه به گوش میرسد.
اهل البیت ص 164 و 165.